روزهای روشن تو راهه.
مثل خیلی وقت پیش ها، که برای فرار از مشکلات چسبیدم به کارهای جدید، این روزها باز هم عزمم رو جزم کردم که کار جدیدی انجام بدم.
و انجامش میدم.
چند ماه پیش که این کارها رو شروع کردم، شریکم گفت دیر شروع کردی، باید قبل از اینکه پدرت سکته میکرد شروع میکردی تا پدرت کمکت کنه، راست میگفت، اون روز که این حرف رو زد بابا هنوز زنده بود، چند هفته بعد هم که بابا رفت.
این روزها حس میکنم که بابا داره کمکم میکنه، که کارهای جدیدی که میخواستم انجام بدم و کمکش رو احتیاج داشتم رو انجام بدم.
موفق میشم.
مطمئنم.
درباره این سایت